سخنران مورد نظرتان را انتخاب کنید

دکتر حسین طهماسبیدکتر هلاکوییدکتر حبشیدکتر شهرام اسلامیدکتر فرهنگدکتر مجددکتر انوشهدکتر شیریاحمد حلتدکتر آزمندیانسهیل رضاییدکتر علی بابایی زادحجت الاسلام حاج آقا دهنویدکتر ابراهیم میثاقدکتر رضا ناظریدکتر امیر مهرداد خسرویدکتر غلامعلی افروزدکتر سیما فردوسیدکتر عبدالرضا کردیدکتر علیرضا تبریزیدکتر علیرضا نبیدکتر عیسی جلالیدکتر مصطفی تبریزی

Call us

سایت رسمی دکتر حمید حبشی

برای دانلود سخنرانی های دکتر حبشی روی نام ایشان کلیک کنید:

دکتر حبشی

سایت رسمی دکتر حبشی (مجتمع فرهنگی شاهدان):
mf-shahedan.com


دیدگاه‌ها

27 پاسخ به “سایت رسمی دکتر حمید حبشی”

  1. الهام معزی نیم‌رخ
    الهام معزی

    با سلام واحترام
    من خانمی هستم که جداشدم مذهبی و با ویژگیهای خوبی موردی خاستگار دارم که ایشون هم درحال جداشدن هستن و مورد بسیار خوبی به نظر میان سوالی که دارم اینه ایشون به جهت پرداخت مهریه بسیار دستشون تنگه و به همین جهت نمتونن اقدام کنند درحالی که من حدود 130 ملیون مهریه دارم میخاستم ببینم چجوری میشه به ایشون گفت که من این پولو برا زندگیمون خرج میکنم نگران نباش و بیا جلو ممنونم از محبتتون منتظر جواب هستم چون بسیار ذهنم درگیره

  2. سونیازردوست نیم‌رخ
    سونیازردوست

    با سلام جناب اقای حبشی…مشکلی دارم که واقعا خستم کرده ..همسرم بی مهابا فحش ناسزا میگه چه بادلیل وچه بی دلیل.و همه اش جلوی دیگران پرخاش میکنه و گاهی اوقات حرف زشت میزنه من واقعا خجالت زده میشم….بخاطر لجبازی با من به دخترم حرف بدیاد میده ….دیگه هرراهکاری رو پیش گرفتم…ازش دارم متنفر میشم…جالب اینه بدازتمام حرفها و کارهای زشتش میخواد من قربون صدقه اش برم دوسش داشته باشم…و همه اش باهاش سکس کنم واقعا تو این ده سال فقط بخاطر بروریزی و اینکه زود جانزنم دوام اوردم …من همیشه براش فداکاری کردم…ولی به چشمش نمیادو مدام به خودم و خانواده ام توهین میکنه بااینکه اونا خیلی دوسش دارن و بهش کمک مالی کردن ولی متاسفاااانه خیلی بداخلاقه و همیشه ازعصبانیت درحال انفجار

    1. مرجان رستمی مقدم نیم‌رخ
      مرجان رستمی مقدم

      سلام اقای دکتر من همسری دارم جدیدا به دلیل مشکلات مالی ومشکلات عصبی سر کارشون با من بدرفتاری و پرخاشگری میکنه منم کم تحمل هستم جوابشو خیلی دادم روش به روم باز شده دیروز که مجبور شد وام ازدواج معوقه که خواهرم ظامنش شده رو بریزه یهو به من گفت من غلطکردم ازدواج کردم هر چی میخای بردار برو من میخام کارتون خواب بشم بعدش زنگ زد برادرم اینه گفت منم فرداش اومدم خونه مادرم الان چکار کنم میشه راهنمایم کنین

  3. فایزه تشکری نیم‌رخ
    فایزه تشکری

    ببخشید ایا موضوع نماز نخواندن مرد رو هم با طرح نیاز میشه حل کرد یا خیر؟

  4. مادر حسین ۶۳ نیم‌رخ
    مادر حسین ۶۳

    سلام وقت بخیر .من یک پسر بجه هفت ساله دارم که مدرسه میره تقریبا بدون هیج مشکلی ولی همین که میاد خونه باید در شعاع دیدش باشم و بشدت از تنهایی میترسه طوری که نمیتونم بدون اطلاع اون حمام برم یا در ب اتاق رو ببندم . وقتی .بجه تر بود مثلا ۳ یا ۴ ساله بود چند باری اونو برای دقایقی توی خونه تنها گذاشتم .میشه لطف کنید کمکم کنید.به راهنمایی شما نیاز دارم

  5. سمانه نیم‌رخ
    سمانه

    سلام خداقوت بانو 33 ساله هستم 8 سال ازدواج کردیم و یک پسر 4 ساله داریم بعد از چند ماه از ازدواجم متوجه خودارضایی های همسرم شدم با کلی تلاش به روشهای مختلف متقاعد (بظاهر) شد که دیگه نمیکنه ولی الان بعد از این همه مدت دوباره متوجه شدم اینکارو میکنه با مشاوری مطرح کردم با تست زدن و این طور مسائل گفت باید درمان بشه حالا میخواستم اگر ممکن نظر جناب دکتر حبشی را هم بدونم که چه بکنم

  6. سلام جناب حبشی، واقعا به کمک شما نیاز دارم
    ۸ سال است ازدواج کرده ایم، و از سال دوم مشکوک به مصرف تریاک همسرم شدم، هر بار انکار میکنه و میگه نمیکشم، ولی ۲ سالی هست شدت پیدا کرده و زیاد می کشه البته انکار میکنه سیگار هم که خیلی، فشار زندگی روش زیاده ، بچه دار هم نمیشم مشکل از منه، اونم دلش بچه میخواد تازگی میگه توافقی جدا شیم میخواد خودکشی کنه ولی اون موقع من تو زندگیش نباشم، میگه دوست دارم و میبینم جلو چشمم داری آب میشی، ولی اینها بخاطر مصرف تریاک هر ساعت زندگیش یه حالی داره ثبات فکری نداره ، به پوچی رسیده، تورو خدا کمکم کنید دو ماهیه هست شبا خواب نداره، میگه کابوس میبینم البته دوماه پیش برای اولین و ایشالا آخرین بار منو کتک زد، گفت خانوادت اعصابم و خورد کردن، به شدت عصبیه، از اون موقع عذاب وجدان داره و دائم کابوس میبینه، دیگه میترسم بخوابه، تریاک هم مطمئنم می کشه چکار کنم داره از دست میره

  7. سلام من خانمی 25 ساله هستم که سه ساله ازدواج کردم اشنایی قبل ازدواج چندانی نداشتیم ولی وقتی اشنا شدیم همسرم گفتن قبل از من نزدیک 8 سال با خانمی دوست بودن که نشده ازدواج کنن و الان سه ساله که از ایشون اطلاعی ندارن منم باهاشون ازدواج کردم و هرکاری ب ای خوشبختی من انجام دادن ولی تا دعوا میشد جوری رفتار میکردن انگار هیچ علاقه ای به من و زندگیمون ندارن الان من باردارم به تازگی متوجه شدم اون خانم رو تو اینستا فالو کردن وقتی ناراحت شدم آنفالو کردن و گفتن دیگه تکرار نمیشه چندوقت بعد متوجه شدم یه پیج فیک باز کردن و تنها کسی که فالو کردن اون خانم بود بحثمون بالا گرفت رو من دست بلند کردن بعدم ابراز پشیمونی و پاک کردن اینستا از گوشیش و اینا ولی اصلا قلبم آروم نمیشه همش دارم حسادت میکنم به عشقی که به اون خانم دارن من تو همه بی پولی ها و مشکلاتش کنارش بودم ولی اون حتی حاضر نشده باهاش ازدواج کنه نمیدونم چکار کنم دیگه به روش نمیارم اون موضوع رو ولی بدجوری عذاب میکشم

  8. کاشانی نیم‌رخ
    کاشانی

    سلام آقای دکتر …من یه خانم سی و یک سالم…دوتا دختر دارم…۷ ساله و ۳ ساله…وختی پانزده سالم بود..زن پسرخاله ۲۱ سالم شدم که بمدت دوسال با اون یکی دخترخالم نامزد بودندو بهم زدن…ما هفت سال عقد بودیم….توی این ۷ سال مادرم سرطان گرفتو به رحمت خدا رفت…از تمام آرزوهایی که واسه درس و دانشگاه و دکتر شدن و شاغل بودن موندم….به هیچکدوم از خواسته هام نرسیدم….از اولی که عقد کردیم باهم اختلاف سلیقه زیادی داشتیم..خیلی…از اولم بدردهم نمی خوردیم دوتا تیپ متفاوت….که هی هردومون سعی به تغییردادن همدیگه می کردیم….بگذریم….همو خیلی دوس داریم منتها خیلی میونمون خراب و داغونه…زیاد بحث می کنیم و درگیر میشیم…..الان فقط دلم واسه دوتادخترام کبابه که هی باید بهم پریدنای مارو ببینن…..از عباس میخوام که بریم پیش مشاور ولی هیچوخت به حرف من اهمیت نداده..اصلن بهیچ حرف من اهمیت نمیده….خواهش می کنم آقای دکتر تقاضامندم از شما تو رو به اون امام رضایی که از شهرش هستین کمکم کنید…من دارم می بینم زندگیم در سراشیبی سقوطه ولی هیچکاری نمی تونم بکنم….خواهش می کنم ازتون کمکم کنید..یه راهی که من بتونم باتون در ارتباط باشم بم بگید…کانالتونم عضوم منتها هیچ بهبودی توی روابطمون نمی تونم تنها ایجاد کنم…تورو خدا یه راه ارتباطی به من بدید……خدا خیرتون بده…من اهل کاشانم….زندگیمو شوهر و بچه هامو دوست دارم…..

  9. فاطمه نیم‌رخ
    فاطمه

    سلام آقای دکتر یه راهنمایی کنین منو دیگه خسته شدم 6 سال ازدواج کردم ولی نتونستم اخلاق بد شوهرمو عوض کنم ینی اخلاقای بد زیادی داره ولی دوسش دارم نمی خام به خاطر اونا جدا بشم و درضمن دوس ندارم دخترم طعم نامادری یا ناپدری رو بچشه

    مشکلم اینجاس راهنمایی کنید چه طور تغیر بدم

    1) تو خرج کردن برا خانوادم خیلی خسیسه در حالی که خانوادم خیلی بهش کمک میکنن اونا توقع ندارن ولی من روم نمیشه دیگه دیشب نون پختم بردم خونه مامانم یکم بعد باهام قهر کرده که چرا بردی تو وعضمون رو میبینی و… با اینکه اصلا خرج خاصی نداشت نونی که پختم من بابام آشپز نزدیک 2 سال برامون ناهار و شام می‌آورد (اونموقع وضعیت مالیمون بد بود الان تازه یکم بهتر شده) بهش گفتم من که چیز خاصی نبردم اینقدرم که بردم فقط برای این بود که بابام هر نونی رو برا صبحانه نمی خوره اون برامون هنوز که هنوزه با اینکه وضعیت مالی بابامم خوب نیس ولی کمکمون میکنه من این یه ذره محبتم بع بابام نکنم؟ خلاصه الان باهام قهره

    2) تو این 6 سال و دو سالم عقدی که بودم سر کوچیک ترین مسائل باهام قهر می‌کرد من دختر احساسی هستم و اصلا قهر بلد نیستم و خیلی متنفرم کسی قهر کنه باهام نمی تونم تحمل کنم اوایل من با قهرش قهر میشدم و اون حتی تا 1 ماه ادامه می‌داد تا اینکه خودم خسته میشدم و قهرو میشکسم البته نه اون عذر خواهی می‌کرد نه من جمله خاصی میگفتم انگار قهر نبودیم از اولم تا اینکه گذشت قهرامون کمتر شد رو اش ینی خودم میدیدم اینجوریه تا قهر می‌کرد فرداش خودمو میزدم به بیخیالی و اون تا شب خوب می شد این روال ادامه داشت تا همین دیشب سر بحث پدر مادرم که چرا نون بردم براشون و من شدیدا رو پدر و مادرم حساسم و هرچی هم بهشون ببرم از کادو گرفته تا هرچی کمه در قبال خوبیاشون (فعلا چون وضعیت مالیمون ثبات کامل نشده در حد کیک پختن معمولی یا همین نون یا برا شامی ناهاری دعوت کنم اونم هر چن ماه) نتونستم تحمل کنم و دعوامون شد و اون قهره و من نمی خام این دفه من پاپیش بزارم چون فک میکنه حق با اون بوده و سر این موضوعات دوباره قهر میکنه میخام برا همیشه به این قهراش پایان بدم با کمک شما

    3) اصلا ابراز محبت که بلد نیست این بشر با این مشکل که تا حدود ی کنار اومدم

    4)اینکه اصلا به قیافش نمی رسه و افکارش مثل پیرمردها هست هم اصلا نمی تونم تحمل کنم چون همیشه باعث تمسخر اطرافیانم بودم سر این موضوع ولی اینم نتونستم درست کنم شده براش لباسای مد روز میخرم نمی پوشه موهاشو میگم برو سلمونی قشنگ بزن میره از ته میزنه فقط چون حوصله نداره شونه کنه لباساشو اتو میکنم ولی میره مچاله میکنه تو ماشین میزاره میره سر کار ریششو باید کامل در بیاد تا بره بزنه

    دیگه خسته شدم شما یه راهی بگین تا بتونم اینا رو حداقل کم تر کنم تو این سالا هر کاری بگین کردم تا این اخلاقاشو عوض کنم اما نشد همه اطرافیان میگن تو زن نیستی تو لباساشو اتو نمی کنی تو اونو اینجوری شلخته داری دیگه خسته شدم از بس اینا رو شنیدم (خودم همیشه با ظاهرم میرسم هر کی میبینه میگه انگار نه انگار شما زن و شوهرین ولی اون اینجوریه)

    اینا مشکلای منن اگه تونستین کمکم کنین یه دنیا ممنونتون میشم

    ببخشید طولانی شد گفتم همه مشکلامو بگم کمکم کنین

    در زمینه قهرم بگین چی کار کنم تا اول خودش بیاد جلو نه من
    خسیس بودنش فقط رو خانوادمه وگرنه روی من و دخترم و خرجی خونه کاملا آزاد و خوبه
    اصلا هم راضی نمیشه بریم پیش مشاور

  10. سلام فردی هستم 29 ساله که 4 سال میباشد ازدواج کردم ولی یه مشکلی در روابط دارم که باعث درگیر شدن ذهنم شده و آن زود انزالی است که روابط زناشوی ام را ناقص و مختل کرده است . از آقای دکتر حبشی خواستار راه درمان آن بودم .

  11. ع ص ف نیم‌رخ
    ع ص ف

    سلام دکتر عزیز
    خدا قوت
    اگر فرزند دختری (دارای لیسانس هم هست و برای کنکور ارشد درس می خواند) تمایل به مطالب ارائه شده از طرف آقایان امیر شریفی و آزمند در رابطه با قانون جذب پیدا کرده باشد و نزدیک یک سال هم هست که به آن عمل می کند ، چه مشکلاتی را می تواند برایش بدنبال داشته باشد و به عنوان پدر و مادر چه کار می توان برایش انجام داد ؟
    آیا کلا این آموزش های معروف به قانون جذب درست است یا غلط ؟
    آیا باید نگران باشیم یا نه ؟
    و اگر این آموزش ها و عمل به آنها برای فرزندم مشکل ایجاد می کند چطور می توانیم آن را حل کنیم ؟
    لطفا راهنمایی فرمایید .

  12. سلام و خسته نباشید خدمت مشاور محترم.ممنون میشم اگه راهنمایی کنید.حال روحی خوبی ندارم و بر سر دوراهی بدی گیر افتادم.۳۰ سالمه و شوهرم ۱۰ سال از خودم بزرگتره دوتا دختر ۸ و نیم و سه و نیم ساله دارم.بعد زایمان اولم شوهرم بهم خیانت کرد و با یه خانم مطلقه که یک پسر هم داشتن صیغه کرده بودن من بعد دوسال متوجه شدم که بعد فهمیدن من اون خانمو ول کردن و اون خانم بعد کلی شکایت چون مدرکی نداشتن با گرفتن مبلغی تو محضر رضایت دادن و شکایتشون پس گرفتن و شوهر منم مثلا جای همون کسی که صیغشون کرده بود رفتن صیغه باطل کردن ولی نمیدونم چی شد بعد ۳ سال دوباره بهم رجوع کردن و شوهرم ایندفعه اون خانم عقد دائم کردن،من بعد فهمیدنم دنبال کارای طلاقمو گرفتم و حکم طلاق غیابی برای من صادر شد تو این مدت شوهرم خیلی ابراز پشیمونی میکردن و اصرار میکردن من کوتاه بیام و میگفتن نمیدونن چرا دوباره اینکارو کردن و میگفتن کاری میکنن اون خانم خودش خسته بشه و بره تا اینکه اون خانم زرنگی کردن و باردار شدن و خدا دوپسر دوقلو بهشون داد.شوهرم حالا به قول خودش تو دوراهی مونده میگه نمیتونم از بچه هام بگذرم اون خانم هم بچه هارو حربه قرار داده و میگه بچه ها تا ۷ سال مال من هستن بچه هامو نمیدم.و چون وضع مالی خانوادگی اون خانم خوب نیست و تو روستا زندگی میکنن با پول یارانه و کمیته امداد شوهرم میگه نمیتونم بچه هام بزارم زیر دست بقیه بزرگ بشن.آقای دکتر من اون موقع بخاطر دوتا دخترم از طلاقم گذشتم و بجاش شوهرم بهم حق طلاق داد.شوهرم اصلا با اون خانم خوب نیست و باهاش اصلا رابطه ای هم نداره و خیلی با هم دعوا دارن طوری که اون خانم خودش هم این قضیه میدونه ولی نمیزاره نمیره چون جایی برای زندگی نداره و شوهرم فقط در حد دیدن بچه ها و خریداشون میره اونجا ولی اون خانم خیلی زرنگه و هی به بهانه بچه ها زنگ میزنن که بچه داره برای تو گریه میکنه و نمیدونم از غم دوری تو مریض شده و …طوری که پارسال مسافرتمون رو زهرمار کرد.آقای دکتر الان شرایط برام خیلی سخت شده شوهرم فقط ناراحت و افسردست بطوری که خیلی لاغر شدن و از نظر ظاهری هم غم و غصه خیلی داغون شدن. از فشار زندگی حتی داره به مواد روی میاره و همش از خونه فراریه.اون خانم هی بچه ها برمیداره و میبره که یا یک شب بیا پیش ما باش یک شب برو اون خونت یا من بچه هامو میبرم.بچه هارو چندروز میبره که شوهرم عذاب بده ولی باز برمیگرده. من خیلی حالم بده شرایط روحی بدی دارم زندگی خیلی خوبی داشتم.من و شوهرم حتی یک دقیقه از هم بیخبر نبودیم ولی حالا حتی میترسم بهش زنگ بزنم.وقتی بفهمم اونجاست اعصابم بهم میریزه سردرای شدید میشم فقط گریه میکنم.اعصابم اینقد داغونه که حتی حوصله بچه هامو ندارم واقعا تحمل این شرایط برام سخته.شوهرم فقط میگه تو کوتاه بیا بزار اون بخاطر بچه ها تو اون خونه زندگی کنه فقط قسم میخوره که اشتباه کرده و از اون بدش میاد و الان بخاطر بچه ها تو دوراهی مونده.میگه بزار اون زندگیشو کنه منم فقط بخاطر بچه ها برم پیش بچه هام ولی من نمیتونم اینطوری تحمل کنم.آقای دکتر میخوام طلاق بگیرم خواهش میکنم راهنماییم کنید.شوهرم فقط بخاطر اینکه منو نگه داره میگه اگه طلاق بگیری دختر بزرگم که ۷ سالش گذشته رو بهم نمیده.منم دخترام بهم وابسته هستن.پارسال که میخواستم طلاقمو بگیرم شوهرم دختر بزرگمو ازم گرفت دختر کوچیکم از غم پدر و خواهرش مریض شد.موندم چیکار کنم توروخدا راهنماییم کنید از طرفی بچه هام از طرفی هم خودم که دارم نابود میشم تو این زندگی.شوهرم خیلی دوست دارم اونم خیلی منو دوست داره و فقط اینو بهم میگه ولی این شرایط داغونم کرده.چند جلسه مشاوره هم رفتم ولی به نتیجه ای نرسیدم.کمکم کنید.ممنون.منتظر جوابتون هستم

  13. محبوبه نیم‌رخ
    محبوبه

    سلام آقای دکتر..پسری دارم ۱۰ ساله که از نوزادی شصت میمکید روانشناس رفتم همه کاری کردم ترک نکرد تا اینکه ۳ سال پیش براش پلاک گذاشتن..اما الان که پلاک رو کنار گذاشتن میبینم نصف شب بازم تو دهنشه..چیکار کنم با توجه به سن حساسش که اینکار رو نکنه البتع خودش متوجه نمیشه اما دستکش هم دستش میکنم در میاره تو خواب..ممنون

  14. فاطمه نیم‌رخ
    فاطمه

    سلام من نمیدونم چجوری شروع کنم فقط میدونم ک ازهرطرف تحت فشارم
    صحبتم طولانیه ولی امیدوارم باحوصله بخونید چون واقعانیازدارم بایکی حرف بزنمو راهنمایی بگیرم،دوسه سال پیش یه آقایی ک همکلاسیم بودبهم ابرازعلاقه کردواین علاقش انقدرشدیدبودکه همه جادنبالم میومد،چشم ازم برنمیداشت کارای مختلف میکردتااین علاقشونشون بده ولی من متاسفانه بهش توجهی نداشتم چون خودم شخص دیگه ای رومیخواستم ایشونوتقریبالگدمال کردم
    وایشون بعدیه مدت طولانی ابرازعلاقه دیگه دست کشیدن وهیچ سراغی ازمن نگرفتن وبهتره بگم دلسردشدن.
    من بعدمتوجه شدم شخصی ک میخواستمش ادم مناسبی نیست ورابطم تموم شد.
    وتایه مدت به کسی فکرنمیکردم ورابطه ای نمیخواستم ولی یهو به طرزعجیبی فکراون همکلاسیم ک منومیخواست افتادتوسرم
    خودم بهش پیام دادم ،گفت هنوزم دوسم داره ولی رفتارش اصلاشبیه قبلانبود خیلی سردشده بود،قبلابهم میگفت من میخوامت ومیخوام کنارم باشی ولی اینبارگف اگه دوس داری بمون!
    منم ک دیدم علاقشوازدست دادم بهش گفتم دیگه مزاحمت نمیشم
    اونم دیگه هیچ پیام یازنگی نزد
    ولی ب مرورفکرش تو سر من پررنگ تر میشه واین خیلی داره اذیتم میکنه
    اون نسبت بمن سردوبی تفاوت شده ولی تودل من شعله روشن شده
    نمیدونم بایدچیکارکنم

  15. فاطمه سادات موسوی نیم‌رخ
    فاطمه سادات موسوی

    سلام مادر پسری ۲۳ساله هستم پسرم مدرک کاردانی داره خدمت سربازیش رو هم انجام داده و از دوران دبیرستانش به بازار و کارپدرش علاقه داشت و پیش پدرش مشغول کار بوده و حقوق هم داره در ضمن تمام شرایط ظاهریه ازدواج رو داره و ماهم تا حدودی میتونیم کمکش کنیم منتهی حاضر نیست که ازدواج کنه و ترجیح میده که نیازهایه جننسیش رو با رابطه خارج از محدوه ازدواج مرتفع کنه تا حالا دوسه بار با عقد موقت وارد رابطه شده و یک بار هم‌ بدونه محرمیت مدتی با دختری رابطه داشته وقتی با مخالفت واصرار من و پدرش روبرو میشه میگه اگه به این روابط تن نده مجبور خود ارضایی کنه که حرامه واقعا از وضع موجود در عذابیم نمیدونم چطور متقاعدش کنم‌که این روش درست نیست و بهتره ازدواج کنه ؟؟

  16. این کار حماقت محض میباشد .شما پولی رو ازیک بیچاره ستاندیدومیخواهید به شخص ( بخاطرنفس و دلتان) دیگری انتقال دهید .کجای این به انسانیت ومعرفت وشرف ربط دارد؟گناه اولی چی بوده که دومی فرشته است

  17. بسیار شرایطتت سخت است.وچاره ای جز طلاق متصور نیست.مهرت رو اجرابگدارو خودتو ازین شمر نجات بده

  18. با سلام
    پدر من پزشک هستن و مادرم خانه دار با مدرک سیکل.
    پدرم حدود ۲۲ سال پیش برای اولین بار ازدواج کردن و یک دختر از ایشون داشتن اما همسرشون بر اثر سرطان فوت کردن.
    مادرم هم همسر اولشون توی جنگ شهید شدن و یک پسر داشتن از ایشون.
    مادرم با پسر ۷ ساله و پدرم با دختر ۲ ساله ای که داشتن باهم ازدواج کردن.
    پدرم اوایل چیزی نمیگفتن اما کم کم در مورد تحصیلات مامانم بهشون میگفتن و این تفاوت تحصیلی رو هی به رو میاوردن و میگفتن خانمای اداری بهترن و… .
    این حرفا به شوخی یا جدی همیشه بود اما به تازگی من متوجه شدم که ایشون با خانمی در ارتباطن و ارتباطشون خیلی پیش رفته.
    من الان یه دختر ۲۰ ساله ام و واقعا نمیدونم باید چکار کنم و چجوری این مسئله رو حل کنم.
    لطفا کمکم کنین تا بتونم این ماجرا رو حل کنم.

  19. امین حسینی نیم‌رخ
    امین حسینی

    سلام عرض می کنم خدمت آقای دکتر حبشی من وهمسرم مدتیه اختلافاتمون شدت پیداکرده اما همسرم راضی نمیشه پیش مشاوربیاد می خواستم ببینم چطور می تونم راضیش کنم خیلی نگران آینده زندگیمون هستم لطفا راهنمایی بفرمایید

  20. مریم هستم نیم‌رخ
    مریم هستم

    بهترین کار اینه که خودتو از زندگی این زن و شوهر بکشی بیرون اگه واقعا مذهبی هستی چون اینا هووز جدا نشدن تو دندون تیز کردی خجالت اوره

  21. سلام من ااز لچگی خیلی تحقیر میشدم هم تو مدرسه هم تو خانواده مسخره ام میکردن تو مدرسه همیشه تنها بودم تو فامیل هم مادربزرگم بهم میخندید الان ۶ سال از اون روزهای بر از رنج و گریه میگذره اما بخاطر کرونا و خونه نشینی هر روز اون خاطرات یادم میاد صدای خنده های افرادی که مسخره ام کردن تو گدشم میپیچه چکار کنم اون خاطرات را فراموش کنم؟

  22. سلام و عرض ادب خدمت دکتر حبشی و سپاس فراوان بخاطر فایل صوتی درمان وسواس که واقعاً عالی تشریح کردید من من سالهاست که دچار وسواس نجاست و پاکی هستم و کار و زندگیم دچار اختلال شدیدی شده راه های زیادی برای درمان رفتم که متاسفانه موثر نبوده با توجه به توضیحات شما میخواستم از شما وقت مشاوره بگیرم، ساکن حومه تهران هستم و چندبارهم تماس گرفتم موفق نشدم لطفا سریع مرا راهنمایی بفرمایید و خواهشمندم در مورد درمان وسواس فایلهای بیشتری ارائه بدهید شاید افراد زیادی نجات یابند با تشکر از لطف و زحمات شما

  23. با سلام اقای دکتر من نزدیک ۷ ماهه ک عقد کردم همسرم رو گوشیش پسورد گذاشته و برای وات ساپش پسورد گذاشته ‌من همش سوظن دارم ب ایشون میگم گوشیتو چرا همش میترسی بذاری کنار من میگه گوشی شخصیه ی جاریم دارم ک خیلی راحت باهمسرم شوخی میکنه وقتیم ناراحت میشم طرفداری ایشونو میکنه من چطور میتونم سوظنمو درمان کنم

  24. سلام وقت بخیر من خانم 26ساله هستم ک 3سالو خورده ایی هستش ک زدواج کردم ازدواج ک چ عرض کنم انگار وارد جهنم شدم از بس ک شوهرم رفتارهای بچگانه داره خیلی وابسته به مادرشه جوریک احساس میکنم من با یه نفر ازدواج نکردم باخانوادش ازدواج کردم احساس میکنم تو زندگیم استقلال ندارم هرجا میریم شوهرمم زنگ میزنه به مامانش ک کجا رفتیم چی خوردیم طوریکه اگ اینها رو نگه مادرشوهرم میگه پنهان کاری وازاین حرفا..واقعا دیگ از این رفتاراش خستهه شدم ریزه گیری میکنه جوریکه اگ یه لباس یا چیزی بگیرم وبهش نگم انگار گناه بزرگی انجام دادم …عصبانی میشه دیگ هیچی نمیفهمههه..مادرش اینا خیلی لوس بارش اوردن …احساس میکنم هنوز منو محرم خودش نمیدونه یا هنوز باور نکرده ازدواج کرده ومسیولیتی داره چن وقتی هست مستقل شدیم وخرجمونو باباش میده ..خانوادش خیلی لی به لالاش میزارن خیلی مغرورش کردن من احساس میکنم با یه بچه ازدواج کردم…چندین بار سرموضوعی قهر کرده ورفته من الان شاید نزدیک دوماهه اومدم خونه مادرم این آقا معلوم نیس چیکار داره میکنه..مادرش احساس میکنم بهش میگه چیکار بکن انگار استقلال شخصیتی نداره خستم کرده از یه طرف نه دوس دارم با ادمی باهمچین ویژگی زندگی کنم ونه دوس دارم جدا بشم..اخلاقای عجیبی داره مثلا یه حرفی میزنه رو قولش نمیمونه..چندین بار حرفشو عوض میکنه ادم نمیدونه کدوم حرفشو باورکنه..من ارزومه خانم خونه خودم باشم ولی اون انگار این چیزارو متوجه نمیشه انگار بامادرش ازدواج کرده خوشی هاش با اوناس بی اعصابیش برامنه .خسته شدم واقعا
    واقعا معذرت میخواوم اینقد طولانی شد
    امیدوارم کمکم کنین چون واقعا تو برزخم واین سه سال هم برای من سخت هم خانوادم…ممنونن

  25. زهره نیم‌رخ
    زهره

    سلام وقت بخیر چن روز قبل سوالی پرسیدم ولی جوابی دریافت نکردم..ممنون میشم پاسخگو باشین

  26. سلام اقای دکترواقعا نیاز به کمکتون دارم ..من 3سال وخورده ایی ک ازدواج کردم ونزدیک به 1سالم هس ک مستقل شدیم ولی متاسفانه همسرمم یه ادمی هستش ک وابسته به مادرشه جوری ک تقریبا هرجا میریم یا هرچی میخوریم به مادرش میگه حتی چن وقت پیشم مشهد اومدیم گفت عکس بگیریم همون لحظه برا مادرش فرستاد خیلی اخلاقای بچگانه داره متاسفانه عصبانی میشه دیگ چیزی متوجه نیست با بدترین شکل ممکن با من برخورد میکنه چ لفظی چ فیزیکی اگ مادرش بگه مثلا من اینکارو کردم بامن برخورد میکنه حتی اگ بفهمه ک کارش غلطه اخرین بارم عید بود ک بامن برخورد کرد من الان خونه مادرم هستم…قراره بیاد باهام صحبت کنیم ولی احساس میکنم فایده ایی نداره برا اینکه ک بار هاثابت کرده ک رو حرفش نمیمونه بنظرم استقلال واراده از خودش نداره تقریبا هر کاری میکنه باید با مادرش مشورت کنه چندین بار بهش گفتم ک من خوشم نمیاد هرکاری انجام میدیدم مادرت در جریان باشه ولی مادرشوهرم جوری برخورد میکنه ک اگع این چیزا ندونه ینی ما مخفیکاریم ینی هیچ جوره نمیتونم راضیش کنم ک مام یه حریمی باید براخودمون داشته داشته باشیم دخالت های اونا جوریه ک احساس میکنم بایه خانواده ازدواج کردم نه یک نفر…دیگ واقعا خسته شدم نه دوس دارم جداشم و دوباره باهاش زندگی کنم چون میدونم روال سابقو درپیش میگیره..ادمی هستش ک اگ خونه مادرم بحثمون بشه قهر میکنه میره چندین بار همچین اتفاقی افتاده ..شخصیتش طوریکه ک انگار من بردشم و هرکاری بگه من باید انجام بده ومادرشم پشت رفتاراش هس چندین بار گوششو پر کرده ک مثلا جهیزیه من اینو کم داره و….واونم همونو میاد به من میگع بدون اینکه فک کنه شاید منم ناراحت بشم..به خانوادش خیلی اهمیت میده انگار نه انگار ک منی هم هستم بنظرم نمیدونه ازدواج چیه….رفتاراش جوریه ک باور نکرده ازدواج کرده ومسئولیتی در قبال من داره..چن وقت پیش خونه ما ابروریزی هم کرده جوریه ک همسایه هامون باخبر شدن….دیگ واقعا مستاصل شدم میگم اگ ایندفعه برم وبایه بچع بگردم اون موقع چیکارکنم؟؟راستش این رفتاراهای بچگانه ونسنجیدش خیلی اذیتم میکنه جوریک اطرافیان هم میگن براش ازدواج زود بود…ازتون تقاضا دارم به حق شب قدری ک گذشت راهنماییم کنین ک ان شالله خدا به عمرتون برکت بده
    چیکار باید کنمبا تمام اخلاقای بدی ک داره ولی باز شوهر وزندیگمو دوس دارم
    لطفا،تقاضا دارم یه راهی جلوی پام بزارین..شرمنده ک طولانی شد و از اونجایی با شما یه اشنایی نسبی تو طرح اردوی مشهد دارم و هردومون تو کلاس شما ک برای زوج های جوان گذاشته بودین شرکت کردیم امیدوارم بهم پاسخ بدین
    منو از این همه سردرگمی نجات بدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *