برای دانلود سخنرانی های دکتر احمد حلت روی نام ایشان کلیک کنید:
دکتر احمد حلت
همسر دکتر احمد حلت
خانم سهیلا ثقفی، سردبیر مجله موفقیت ،همسر آقای حلت ومادر دو فرزند است.به مناسبت تولد 16 سالگی مجله،از ایشان در خواست کردیم که گپ وگفت صمیمانه ای به این مناسبت با وی داشته باشیم.در طی این سال ها خانم ثقفی پابه پای مدیر مسئول مجله،تمام دشواری ها و فرازونشیب های مسیر را به جان خریدند تا مجله بتواند به جایگاه قابل قبولی در میان سایر نشریات کشور برسد.در این مقاله،برای اولین بار،بعد از شانزده سال والبته بعد از اصرار های فراوان!فرصت یافتیم در خدمت ایشان باشیم ودر مورد آنچه که تاکنون برای ایشان و تیم موفقیت گذشته صحبت کنیم واز زبان خودشان درباره چندوچون هدایت مجله در طی این سال ها بشنویم. فکر می کنم خواندن این مصاحبه برای همراهان صمیمی و وفادار موفقیت خالی از لطف نبا شد.
•خانم ثقفی تا کنون مصاحبه های زیادی با مدیر مسئول مجله،آقای حلت انجام شده ولی سر دبیر همیشه پشت صحنه بوده و مخاطبان نه با چهره شما آشنا هستند ونه مصاحبه ای از شما خوانده اند.حتماً برای خواننده های مجله جالب است که بدانند چرا طی این شانزده سال پشت صحنه بوده اید و در این مدت زندگی خانوادگی و یا شغلی تان چه پروسه ای را طی کرده تا موفقیت در جایگاهی که اکنون است،بایستد.
موفقیت شانزده ساله شده اما من بیش از شانزده سال است که در حال کار کردن و زندگی کردن با آقای حلت هستم.قبل از اینکه مجله موفقیت منتشر شود با آقای حلت در زمینه تندخوانی کار می کردیم و من هم همسرشان بودم،هم همکار هم شاگردشان. بعد از آنجا بودکه مجله موفقیت متولد شد و نزدیک شانزده سال است که منتشر می شود وهمکاران بسیار خوبی از ابتدا تا همین امروز داشته ایم.اولین سردبیر مجله موفقیت آقای محمد باقربودند و اکنون هم در کنار باقی همکاران خوب مثل آقای حلت آبادی فراهانی،رئیس شورای تحریریه هستم. امیدوارم موفقیت 160ساله شود وتا همیشه موفقیت برای دوستداران و علاقه مندانش باقی بماند.
•میدانیم که این مجله تقریبا شبیه فرزند شما است و شما برای این مجله مادری کردهاید. چقدر این فرزند را دوست دارید و چقدر به آن چیزی که شما میخواستید نزدیک است؟
مجله هنوز خیلی جای رشد دارد و هرگز موفقیت تمام نمیشود. هر چیزی که به رشد فکر میکند باید دائما تغییر کند و بزرگ شود. فکر میکنم موفقیت هنوز خیلی جای کار دارد و برای بهتر شدن تلاش میکند.
•نظرتان راجع به نقاط ضعف و نقاط قوت مجله چیست؟
قوتش آن است که همیشه برای بهتر شدنش تلاش میکنیم و راجع به نقاط ضعفش هم فکر میکنم مشارکت و تنوع فکری یک مقدار در مجله کم است و باید در این قسمت بیشتر کار شود.
•در سخن سردبیر که در ابتدای مجله میآید خیلی از تمثیلها و داستانهای زیادی استفاده میشود و برای خوانندهها جالب است که بدانند سردبیر مجله خودش چقدر اهل مطالعه است و چه جور کتابهایی را دوست دارد و اینکه رابطهتان با کتاب چگونه است؟
من کلا از بچگی ضربالمثل را خیلی دوست داشتم و الان هم فکر میکنم روزی نیست که ضربالمثلی را چه برای دوستان و چه برای فرزندان بهکار نبرم، مخصوصا ضربالمثلهای فارسی خودمان را. مطالعه را هم که باید بگویم شما هر چقدر کتاب بخوانید باز هم کم است. من همهجور کتابی را دوست دارم، هر کتابی که فکر کنم حتی یک خطش در زندگی قابل استفاده است. چه کتابهای موفقیتی و چه کتابهای فلسفی و روانشناسی.
•از بخشهای مختلف مجله مثل روانشناسی، دانش، موفقیت و سبک زندگی، شما نه به عنوان سردبیر بلکه بهعنوان مخاطب مجله کدام بخش را میپسندید؟
بخش موفقیت، بخش روانشناسی و بخش سبک زندگی. تقریبا همه مقالات را دوست دارم اما احتمال دارد سلیقهها متفاوت باشد.
• بهعنوان سردبیر مجله چقدر با مخاطب در ارتباطید و چقدر در جریان نظراتشان هستید؟
خیلی بیشتر از آن چیزی که الان در ارتباط هستم، دوست دارم در ارتباط باشم؛ اما شاید بهخاطر یکسری محدودیتها نتوانم، ولی سعی میکنم از طریق سیستم «الو موفقیت» و یا سیستم اساماسها و ایمیلها در جریان توقعات، انتقادها و پیشنهادها قرار بگیرم. یکسری از انتقادها قابل حل است و یک سری قابل حل نیست. اما امیدوارم دوستانی که به ما انتقاد یا پیشنهاد دارند ما را به بزرگواری خودشان ببخشند اگر نتوانستیم کاری برایشان انجام بدهیم.
•اگر در مکانهایی مثل آرایشگاهها و مطبها ببینید مجله موفقیت روی میز است و موردتوجه منتظران قرار گرفته آیا پیش آمده نظر آن فرد را همان لحظه راجع به موفقیت بدانید و خیلی مستقیم نظرشان را جویا شوید؟
تا چند سال پیش اکثر جاهایی که میرفتم کسی نمیدانست من سردبیر مجله هستم، حتی مجله را هم که برایشان میبردم، میگفتم هدیه است. چون اگر میگفتم سمتی در مجله دارم ممکن بود افراد نتوانند راحت نظرشان را بیان کنند اما در مطب دکتر و مراکزی بودهام که مجله موفقیت روی میز بوده و خیلیها میگفتند سرنوشتشان با موفقیت عوض شده و اولین تلنگر را موفقیت به آنها زده است. خیلیها هم اعتقاد داشتند موفقیت تکراری شده و من سعی میکردم به آنها بگویم این شما هستید که بزرگ شدهاید و درواقع مجله تکراری نشده است و بعدا این باعث میشد متوجه شوند که سردبیر مجله هستم.
•چه حسی دارید وقتی که حاصل کارتان را در مکانهای مختلف و در دست افراد مختلف میبینید؟
خیلی خوشحال میشوم وقتی مجله را در دست جوان یا شخصی و یا روی میز مرکزی میبینم و احساس میکنم رسالت موفقیت این است که حداقل یک نسخهاش در هر جایگاهی وجود داشته باشد.
• سهیلا ثقفی چرا نمیخواهد مطرح باشد؟ این مجله دستپخت شما است، چرا دوست ندارید عکستان مثل باقی نویسندهها در مجله باشد؟ این سوال خوانندهها هم است. آیا علت خاصی دارد؟
دوست ندارم گفتهام خیلی فمنیستی باشد اما دلم میخواهد همانطور که همه میگویند پشت هر مرد موفقی یک زن موفق است، بگویم پشت هر زن موفقی یک مرد موفق هم هست که امیدوارم به آنجا هم برسیم. در کل فکر میکنم خانمها مثل آقایان شهرتطلب نیستند. معتقدم کار خیلی مهمتری را میتوانم پشت پرده انجام دهم تا روی صحنه و فکر میکنم هنرم در پشت پرده شاید خیلی بهتر باشد. شهرت را دوست ندارم اما در عین حال فکر میکنم بد نیست بعضی اوقات نه من، اما بعضی زنانی که تا حدودی به موفقیتهایی رسیدهاند، بهعنوان الگو مطرح باشند. چون به نظر من موفقیت زنان شاهکاری به مراتب بزرگتر از موفقیت مردان است! به این دلیل که زن مسئولیتهای بیشماری دارد و مسائل متفاوتی وجود دارد برای اینکه یک زن بتواند موفق باشد. حالا ما نمیگوییم محدودیت ولی بالاخره یکسری چیزها وجود دارد که کار را برای زن سختتر میکند. خیلی مهم نیست که من چه کسی هستم یا چه شکلی هستم، مهم کاری است که انجام میدهم. با اینکه چهرهام مطرح شود خیلی موافق نیستم چون برایم محدودیتهایی ایجاد میکند و فکر میکنم اینطوری راحتتر هستم.
•اگر هیچ محدودیتی از هیچ لحاظی وجود نداشت، دوست داشتید موفقیت چه سیری را طی کند و به کجا برسد؟
مگر الان محدودیت وجود دارد؟ (با خنده!)
•منظورمان محدودیتهایی است که در برخی خطوط قرمز وجود دارد.
فکر میکنم خط قرمزها محدویت نیستند اما اگر هم وجود داشته باشند این محدودیت موجب خلاقیت، رشد و ارتقا میشود.
مثلا در نشریات خارجی خیلی از زن استفاده میکنند، آیا فکر میکنید اگر ما میتوانستیم اینکار را بکنیم تغییری در کیفیت مجله ایجاد میشد؟
یکسری چیزها در قانون ما ارزش است و محدودیت نیست. اما اگر قرار بود چنین محدودیتی وجود نداشته باشد، حتی آنموقع هم من از این امکانات استفاده نمیکردم. اما حجاب را در حال حاضر ارزش میدانم و عدم استفاه از زن بهعنوان ابزار تبلیغاتی را هم ارزش میدانم نه محدودیت. از طرفی هم معتقدم باید طبق قانون پیش برویم و یکی از بزرگترین هنرهای مجله موفقیت این است که اگر دوستان اسمش را هم محدودیت میگذارند، برای ما ارزش است؛ مثلا آگهیای که مجوز ندارد یا مشکل دارد را باقی نشریات چاپ میکنند اما موفقیت سعی میکند پولش را نگیرد و آن آگهی را هم کار نکند. ترجیح میدهم در چارچوب قوانین پیش بروم.
•اخیرا مجله یک سری تغییراتی داشته. این تغییرات براساس چه ملاحظاتی بوده؟
جملهای است که میگوید هر چیزی که خشک میشود به مرگ خودش نزدیکتر میشود. فکر میکنم تغییر لازمه رشد و شکوفایی و بقا است و بالاخره ما هم در آن تحقیقاتی که داشتیم چه از طریق میدانی و چه از طریق سیستمهای تماس با مخاطبان خودمان، یکسری اتفاقات افتاد که تصمیم گرفتیم برای بقا و رشدمان تغییراتی ایجاد کنیم. گرچه این تغییرات هنوز جا دارد و هنوز تمام نشده و همچنان ادامه خواهد داشت.
•با این همه تنوع سلایق خوانندهها که از هر طیف را شامل میشود چهطور کنار میآیید؟ با توجه به اینکه مخاطبان شما شامل طیف متفاوتی است از خانمهای خانهدار گرفته تا روانشناس و جامعهشناس. از مخاطبان مطالب علمیگرفته تا افرادی که مخاطب مطالب زندگی روزمره هستند.
راضی نگه داشتن همه اقشار در هر گروه سنی و با توجه به جنسیتشان کار بسیار سختی است؛ قبلا یکسری فرمهای نظرخواهی بود؛ یکسری مطالب بود که شاید خیلی موردپسند عدهای خاص قرار نمیگرفت یا در نظرخواهی دیده شد که برخی مخاطبان مطلبی را دوست دارند؛ در اینجا دیگر ما سلیقه شخصیمان را اعمال نکردیم. اما فکر میکنم از شماره بعد فرمی که با کد ارزشیابی است را در اختیار مخاطبان میگذاریم تا سن و جنس و میزان تحصیلات آنها را بسنجیم و انشاءالله به جایی برسیم که بتوانیم برای دوستانی که فکر میکنند جای مطالبی خالی است، تامین مطلب کنیم.
•سابق بر این شما کلاسهایی برای علاقهمندان داشتید، آیا تصمیم دارید که این کلاسها را دوباره برگزار کنید؟
بله. با راهاندازی موسسه «همه راز موفقیت» برای برگزاری کلاسهای آموزشی، چه توسط اساتیدی که خارج از این مجموعه کار میکنند و چه توسط همکاران سابق و همینطور آقای حلت، کلاسها در واحدهای مجزا برگزار خواهند شد.
•برای باشگاه خوانندگان برنامهای دارید؟
دو شماره است که اطلاعیهای صفحات نخستین مجله زده شده و طرحی است که دعوت میکنیم تا افرادی که موفقیت را دوست دارند، عضو باشگاه شوند و درواقع خدماتی به آنها بدهیم و یکسری اطلاعات هم آنها به ما بدهند و یک بازی برنده برنده باشد انشاالله. راجع به اینکه اعضای باشگاه مخاطبان موفقیت چه امتیازاتی میتوانند از مجله بگیرند هم اطلاعرسانی میشود.
•پس قرار است باشگاهی به اندازه وسعت ایران داشته باشید، درست است؟ تمام برندهای معروف در سراسر کشور و شهرستانها میتوانند به این باشگاه بپیوندند و به اعضای باشگاه مخاطبان سرویس دهند؟
یک ارتباط دوطرفه است. این افراد هم میتوانند شخص و هم موسسات و شرکتهای خصوصی باشند. با این روش کسی که عضو باشگاه مخاطبان موفقیت است، میداند از چه امتیازات دیگری میتواند بهعنوان تخفیف استفاده کند.
البته امور خیریه و فرهنگسازی در حال حاضر در باشگاه خوانندگان هم هست. جملات فرهنگساز و تاکیدی مثبت را قرار است در مجله بگنجانیم که با این جملات در عرصههای مختلف مثل راهنمایی و رانندگی و ارتباط بین والدین و فرزندان بتوانیم فرهنگسازی کنیم. درباره اساسنامه باشگاه و خدمات آن بهزودی اطلاعرسانی کاملی خواهد شد.
برگردیم به زندگی خصوصی شما که احتمالا برای خوانندگان خیلی جذابتر است. در حال حاضر که سردبیر مجله هستید، همسر آقای حلت و مادر دو فرزند هم هستید. چهطور بین این همه مشغله کاری مجله و مسئولیت مادر بودن و همسر بودن، میتوانید تعادل برقرار کنید؟
درواقع سه فرزند! چون آقایان هم خودشان یک فرزند محسوب میشوند!
من یک پسر چهاردهساله به نام امیروالا و یک دختر حدود ششساله به نام ستایش دارم. مسئولیت بچهها خیلی سنگینتر از مسئولیت اجتماعی است. اما با برنامهریزی مناسب تعاملی بین فرزندان، کار و زندگی و شخص خودم برقرار کردهام. زن موفق، زنی است که فقط غرق کار و یا غرق زندگی خانوادگی نباشد و بتواند در تمام مراحل زندگی تعادل برقرار کند که لازمهاش نظم و برنامهریزی است.
•تا حالا شده اعتراضی از جانب بچهها راجع به کار کردن زیاد از حدتان بشنوید؟
یکی از جملاتی که حدودا سه، چهار سال پیش از پسرم شنیدم این بود که چرا خالههایم کار نمیکنند اما تو کار میکنی؟ ما دوست نداریم تو کار کنی! احساس کردم شاید نیاز دارد من بیشتر حرف بزنم و بیشتر ارتباط برقرار کنم. باید به بعضی سوالات فکر کرد که چه دلیلی باعث شده نیازهایی بهوجود بیاید. شاید کمکاری ما است. شاید در برههای از زمان اعتراض هم شنیدم که رها کنید و از در موسسه بزنید بیرون، اما سعی کردم همان موقع که از در زدم بیرون از طریق تلفن و ایمیل کارم را مدیریت کنم. یعنی به این شکل نیست که بتوانم کاری را شروع کنم و در میانه رها کنم. این در ذات من نیست.
•علاوه بر اینکه سردبیر مجله هستید، در کارهای مربوط به چاپخانه و کاغذ و توزیع مجله و کارهای اجرایی هم فعالیت میکنید. معمولا اگر تعارضی بین کارهای خانه و مجله پیش بیاید کدام را در اولویت قرار میدهید؟
بین کار خانه و موفقیت، مجله را در اولویت گذاشتم، ولی بین بچهها و موفقیت، همیشه بچهها را انتخاب کردم.
• برای خانمهایی که شرایط شما را دارند چه توصیهای دارید؟
زن بودن خیلی سختتر از مرد بودن است. زن بودن سختیهای خودش را دارد و باید بشود توازن برقرار کرد و گله نکرد. صادقانه اگر بخواهم بگویم، اوایل فشار کاری خیلی روی من زیاد بود. حتی مادر خودم با کار کردنم موافق نبود و وظیفه من را در قبال بچهها خیلی مهمتر میدانستند. ولی من فکر میکنم اگر مدیریت و نظم و انضباط باشد، دچار مشکل نخواهیم شد.
• با توجه به تجربیاتتان در طی این سالها، شاغل بودن را به خانمهای متاهل و مخصوصا مادران توصیه میکنید؟
به نظر من هر شخصی باید هرچه در توانش هست را انجام بدهد، شاید خانمیکار بیرون را دوست نداشته باشد. خودم شخصا فکر میکنم اگر روزی هدف شغلی نداشته باشم، آن روز، روزی است که کمتر آرامش خواهم داشت. یعنی کار کردن را دوست دارم، میبینم که بعضیها اصلا کار بیرون را دوست ندارند، اما خب خانمهایی که تا یک مرحلهای فقط به تفریحات و ظاهر و جسمشان اهمیت دهند اما هیچ خوراکی برای تغذیه روحشان نداشته باشند، فکر میکنم به اوایل میانسالی که برسند دچار مشکل خواهند شد. به نظر من لازمه رشد افراد و تغییرشان، اگر کار هم نمیکنند، مطالعه است که تکامل را بهدنبال خواهد داشت. تکامل، کار کردن همزمان روی جسم و روح است، نه صرفا روی یکی از اینها.
• خودتان را چقدر شاگرد مدرسه موفقیت میدانید؟
راستش اوایل فکر میکردم همه اینها شعار است و قابلیت عملیشدن ندارد، فکر نمیکردم حقیقت داشته باشد. اما بعدها دیدم این شعارها تبدیل میشوند به بدنه اصلی تفکر و در حال نزدیک شدن به واقعیت هستند. بعد به این نتیجه رسیدم که من باید تغییر دیدگاه بدهم. موفقیت را آن ابتدا شعار میدانستم و معتقد بودم امکانات لازمه موفقیت است؛ مثل خیلی از جوانهای حال حاضر که فکر میکنند همهچیز به تمکن مالی پدرشان بستگی دارد، اما بعدها فهمیدم اینگونه نیست. در حال حاضر و طی ده، دوازده سال گذشته حداقل به همچین چیزی اعتقاد ندارم و فکر میکنم واقعا ذهن ما با عمل میتواند موفقیت ما را تضمین کند و این شعار که «از آسمان طلا میبارد» را پذیرفتم.
•حالا واقعا از آسمان طلا بارید؟!
خیلیها فکر میکنند اصطلاح از آسمان طلا میبارد فقط معنی ثروت دارد، اما من فکر میکنم آرامش و احساس رضایت از خود بهترین طلایی است که فرد میتواند داشته باشد. سلامتی و آرامش و احساس رضایت، در موفقیت تعریف میشوند. اما میدیدم که آقای حلت اصلا به مشکلات توجه نمیکرد و نکتههای منفی را کنار میگذاشت و نیمه پر لیوان را میدید. آقای حلت این قاعده را قبول دارند که همیشه از نیمه پر سرازیر میشود به نیمه خالی. فکر کردم که باید تغییر کنم و وقتی جلوتر رفتیم دیدم ذهن آقای حلت خیلی بهتر عمل میکند. او فکر میکرد و من عمل میکردم.
•در برخورد با موقعیتهای سخت زندگی چه چیزی به شما کمک کرده است؟
دو اصل کلی در این سالها یاد گرفتم که خیلی در شرایط سخت به من کمک کرد؛ یکی پذیرش افراد است همانطور که هستند. اوایل کار برایم خیلی سخت بود که افراد را همانطور که هستند بپذیرم و اصل دیگری که سعی کردم همیشه به یاد داشته باشم، جملهای است که اوایل کار از آقای فراهانی شنیدم و آن این بود که توقعتان را از دیگران پایین بیاورید. این جمله بهنظر خیلی ساده است اما در عمل میبینید که از یک بچه پنج، شش ساله نمیشود توقع یک دختر هفده، هجدهساله را داشت.
•به عنوان زن موفق امروزی، برای خوانندههای مجله که اکثرا هم خانم هستند، چه توصیهای دارید؟
فکر میکنم یک زن موفق باید هم عامل موفقیت خودش باشد و هم عامل موفقیت دیگران. یک زن در هر جایگاهی که هست میتواند الگو باشد. مادر خوب بودن از همهچیز بالاتر است و همسر خوب بودن هنر است. الگو بودن این نیست که حتما کسی برود کار کند و پول در بیاورد، یا یک سیستم خیلی قدرتمند را اداره کند. هر کس در جایگاه خودش باید بتواند باعث پرورش خود و دیگران شود.
•پدر و مادرتان طی مسیر رشدتان چه تاثیری داشتند؟
من عاشق پدر و مادرم هستم. مادرم همیشه کوه مهر و محبت بودهاند. بسیار فرد بخشندهای هستند و بخشندگی را نیز به ما آموختند. البته برخلاف مادرم، من با این چهره از مادر بودن که خودت را برای فرزندانت فدا کن خیلی موافق نیستم. فکر میکنم این حساسیتهای شدیدشان باعث شد از نظر سلامتی بسیار صدمه بخورند و هنوز هم همچنان نگران هستند. فکر میکنم مادر بودن با ازخودگذشتگی به این شکل معنی نمیشود.
پدرم را نیز مدیر قدرتمندی میدانم و الان هم که بازنشسته هستند من از مشاورهشان استفاده میکنم. پدرم سه درس بزرگ را در زندگی به من آموخت که من آنها را به کودکان خودم هم آموختم، یکی این بود که هیچوقت برخلاف مقررات رفتار نکنم، حتی اگر مجری قانون در صحنه حاضر نبود؛ مثلا اگر جایی پلیس راهنمایی و رانندگی حضور نداشت، محال بود پدرم در رانندگی خلاف قانون رفتار کند. دومین چیزی که میگفتند، این بود که هر آدمی ارزشی دارد. ارزش خودتان را بالا ببرید و خودتان را ارزان نفروشید. سومین چیزی که ایشان به من آموختن مسئولیتپذیری بود.
•اگر بخواهید از شیرینترین لحظههای زندگیتان بگویید؟
تولد فرزندانم را خیلی خاطرهانگیز وشیرین میدانم.
•اگر بخواهید از تلخترین حادثههای زندگی بگویید؟
از دست دادن برادرزاده آقای حلت، میلاد عزیز، حادثه تلخی بود که همچنان یادآوریاش ما را غمگین میکند، در کنار این مرگ همسر خواهر آقای حلت، آقای بیتاللهی هم حادثه تلخی برای ما بود. تحمل و پذیرش مرگ عزیزان و بهخصوص جوانان برای من بسیار سخت است.
•بهعنوان سردبیر مجله چه خواستهای از مخاطب دارید؟
فکر میکنم بهترین کاری که مخاطبین موفقیت میتوانند برای مجله انجام دهند این است که مشارکت فکری داشته باشند و کمک کنند و همینجا از کسانی که در زمینه فکر و هنر میتوانند کمکی به ما کنند دعوت به همکاری جدی میکنم. چه افراد جوانی که حرفهای هستند و یا افرادی آماتوری که در ابتدای راه هستند، ما از همه آنها دعوت به همکاری میکنیم.
•بهترین شماره مجله را کدام شماره میدانید؟
هنوز هیچ شمارهای را بهترین شماره نمیدانم و به نظرم همین حس رسیدن به بهترین، باعث پیشرفت ما میشود.
•به نظر شما ترس از موفقیت بدتر است یا ترس از شکست؟
ترس از موفقیت خطرناکتر است، چون اصلا نمیگذارد که حرکت کنی و متوقف میشوی.
•چه چیزی برای تیم موفقیت خطرناکتر است؟
این که فکر کنند الان بهترین شدهاند و دیگر نیازی به دانش بیشتر و تلاش بیشتر ندارند و درجا بزنند.
•درباره این کلمات اولین چیزی که به ذهنتان میرسد، چیست؟
مادر بودن؟
عامل ارتقای انسانیت.
ناامیدی؟
اگر بگوییم امید داشتن بهتر است، فکر میکنم امید اولین نشلنه باور به خداوند است. بهتر است بهجای ناامیدی از امید استفاده کنیم، چراکه امید عامل رسیدن به اهداف و موفقیت است.
مثبت اندیشی؟
احمد حلت
احمد حلت؟
کوه مهرورزی
یه روزی، یه جایی؟
خانم هفده، هجده سالهای توسط نامهای از من پرسید این جمله از کجا سرچشمه گرفته؟ البته این بخشی از شعر قدیمی است. این جمله خیلی من را جذب کرد. چون همه فکر میکنند موفقیت در عجول بودن است اما از نظر من موفقیت یعنی صبر داشتن.
شکست؟
مادر موفقیت
•در پایان اگر صحبتی دارید با مخاطبان مجله یا نکته ناگفتهای هست بفرمایید.
میخواهم از تکتک افرادی که از ابتدای شکلگیری مجله با ما بودند چه آنها که الان هستند و چه آنها که بودند و رفتند تشکر کنم. اسم کسی را نمیآورم چون ممکن است برخی اسمها از قلم بیفتد و باعث دلخوری شود. ولی فکر میکنم از افرادی که مدتها در مجله موفقیت کار کردند و همکار ثابت هستند نام ببرم. از آقای حلتآبادی فراهانی بهعنوان کسی که بسیاری از مسئولیتهای مجله را بهعنوان همکار محترم و رئیس شورای تحریریه انجام میدهند و خانم مینا حسینپور که سالها مدیریت فنی تحریریه را به عهده گرفتند بسیار سپاسگزارم.
از مخاطبان وفادار موفقیت هم که در طی این سالها با ما همراه بودهاند متشکرم و امیدوارم با مشارکت فکری ما و مخاطبان، زمینه رشد بیشتر مجله را فراهم کنیم. فقط میخواهم از آنها خواهش کنم که تا دو شماره آینده به ما اعلام کنند که اگر جای سردبیر موفقیت بودند چه بخشهایی را به مجله اضافه کرده یا چه بخشهایی را حذف میکردند. مطمئنا نظراتشان بسیار راهگشا خواهد بود.